سفارش تبلیغ
صبا ویژن



گیر کرده‏ای ...! - هنوز مبهم و آشنا ...

وقتی هنوز می‏ترسی، وقتی هنوز وقتش را نرسانده‏ای، وقتی هنوز نمی‏شودی‏اش،

اما آنگاه که شد، رفتی و واقعا شد،

شاد می‏شوی؟ درد می‏شوی؟ هیچ نمی‏شوی؟

می‏دانی! بدان، بدان که بازی خورده‏ای!!

آه! آه! کاش هرگز ...!

آری!

تو در این‏همه بازی غوطه‏وری...

بدجور مانده‏ای...

بدجور!            آه! گیر کرده‏ای...!

 

 

 

یعنی می‏شود...؟

زیبای من

تو هنوز ندیدنی می‏مانی؛ مبهم، ولی آشنا

 

 

شاید این نباید اولی‏ش می‏بود، ولی حکیمی می‏گه: ذر آر نو اکسیدنت!!!!!!



نویسنده » وامانده . ساعت 3:12 صبح روز یکشنبه 87 آبان 19